هوای تازه

ساخت وبلاگ
برف های روزگار کودکی پربار و پایدار و پرمایه بود، از آن زمان تا امروز به سببِ تغییرات شدید اقلیمی و واریز خروار خروار آلاینده به حسابِ طبیعتِ فرتوت و نیز به سببِ واقع شدنِ کهن دیار در منطقه ی خشک و نیمه خشک زمین از شمار و حجم آن بارش ها بسی کاسته شده است. پُتگِ مرگ ذخایر آبی که میراثِ نیاکان قناعت پیشه برای امروزیان و آیندگان بوده است، اژدهایی موسوم به چاه عمیق است که مطابق گزارش منابع رسمی، شصت هزار حلقه اند. شصت هزار حلقه چاه عمیق که روزانه میلیاردها مترمکعب آب را از ژرفاژرف خاک در کام می کشند و هزارها قنات و چشمه سار و رود و دریاچه و تالاب را به کام نیستی می فرستند. آگاهان از تأخیر سه دهه ای در اصلاح سیاست های ناظر به مدیریتِ منابع آب سخن می گویند و از شروع جنگِ خزنده ای که رسانه های رسمی چشم بر آن بسته اند. راست آن است که آب اکنون آشکارا از مقوله ای طبیعی و زیست محیطی به مسئله ای امنیتی تبدیل شده است. کارد از استخوان گذشته و به قطع شریان حیات در این پهنه از گیتی رسیده است! سیاست گذاری ها باید از سیاسی کاری ها جدا شود، دولت ها از بیم بدنامی و از دست دادن پایگاه اجتماعی که خاستگاهی جز جنون شهرت و قدرت ندارد، تن به جرّاحی های بزرگ و اصلاحاتِ بنیادین نمی دهند، آحادِ ملّت نیز به سببِ گرفتاری ها و مصائبِ روزافزون معیشتی، از فرهنگ و طبیعت و هنر و زیبایی و هر چه جز آن بریده اند، صدای ن هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 11:22

روی دیگر سکّه از این قرار است: فلاتِ ایران را خشکسالی تاریخی درمی نوردد، علاوه بر کهنْ دیار، ترکیه و عراق نیز با پیامدهای خشکسالی دست به گریبان اند، با وجودِ این وضع در هیچ کجا همسنگِ ایران نیست! سوء مدیریت در استفاده ی بهینه از منابع ناچیز آب، ظرفِ قریب به چهار دهه ی گذشته کارد را به استخوان رسانده است، اکنون دیگر کم آبی نه فقط مقوله ای بوم شناختی که با کشت و کار و تولید محصول و تأمین غذا ارتباط سرراست دارد، بلکه آشکارا مسئله ای امنیّتی و آبستنِ توابع و توالی بغرنج سیاسی است!عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست با صراحتی بی سابقه از فرارسیدنِ بحرانی ویرانگر سخن می گوید و امروزیان را ناسپاس ترین نسلِ ایرانیان در بهره جویی بی رحمانه و خودخواهانه از منابع روبه پایانِ آب و توسّعاً محیط زیست می داند. شتابِ زوال طبیعت در این گوشه از جهان بی نظیر است. رسانه های دیداری و شنیداریِ مستقل و گاهْ رسمی و نیز در سالیانِ اخیر شبکه های اجتماعی از این فاجعه پیراهن عثمان ساخته اند، ولی در عمل، تنها شعار است که فرمان می رانَد. مافیایی غول پیکر که در کار بلیعدنِ کوه و دشت و جنگل و خاک دریا سر از پا نمی شناسد، در کنار جهل تاریخی مردمان به طبیعت و نقشِ حیاتی آن در استمرار حیات و سهم آیندگان از آنچه امروز در دسترسِ ماست، طپانچه بر شقیقه ی زندگی نهاده است و زودا که ماشّه را بچکاند.با خود می گویم هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 136 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 19:40

بِرمان پیر که همه­ ی عمر در اندوهِ ناکامی خلق شاهکار هنری­ اش احساس حرمان می­کرد با دست­های لرزان و جسم رنجور تمام شب را سرگرم نقش زدنِ تصویر برگ بر دیوار آجری پنجره ­ای بود که جانسی هر روز از آن با شمارشِ معکوسِ سقوط برگ­ها به مرگ خیره می­ شد و از زندگی خالی! مرگِ برمان، تولّدی دیگر بود؛ چرا که سرانجام شاهکار خود را آفرید و به انسانی که شبح مرگ      رشته ­های پیوند او را با زندگی گسسته بود، حیاتِ دوباره بخشید و خود بر اثر خستگی یک عمر فقر و تنهایی به خط پایان رسید.با خود می ­گویم کاش همه­ ی ما برمان باشیم و با نقش زدن تصویر یک برگ بر دیوار روزگار، امید به زندگی را در همنوعانِ خویش برانگیزیم. کاش اگر «بِرمان» نیستیم، طوفان نباشیم و آخرین برگِ امید را از درختِ زندگی به تاراج نبریم.کاش آخرین برگ، نخستین قدم برای از سر گرفتنِ زندگی تازه ­ای باشد، پس از قوّت گرفتنِ پندار رسیدن به پایان. خواندنِ داستانکِ «آخرین برگ» و تأمّل بر معنی ژرف نهفته در آن، در این زمانه­ ی عُسرت که طوفان خبرهای تلخ، و رخدادهای نامیمون، کلبه­ ی وجود را هر از گاهْ زیر و زبر می­ کند، روزنه­ ای است در خانه­ ی ظلمت پوش و نیز یادآور این حقیقتِ بلند که جهانْ بی ادبیّات و هنر، جنگلی ترس ­انگیز بود، نه جایی برای زیستنِ انسانی. همْ به مددِ  این دو بال است که مرغ جان آدمی از قفسِ خاک پر می کشد  و با   افق­های دور هم­ نَوَ هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 19:40